چکیده:
«سیاست» اساساً عهده دار سامان دهیِ امور عمومی و همگانی است. زیرا مهمترین شاخصه ای که امر سیاسی را از امر غیرسیاسی جدا می کند خیر عموم یا مصلحت عمومی است. از این رو کنش فضیلت مند در این عرصه تابعی از تحقق این خیر و مصلحت خواهد بود. لکن این امر به خودیِ خود اتفاق نمی افتد بلکه سیاست و حکومت و بنابراین نوع سامان دهیِ اجتماع، تحت تأثیر فرهنگ سیاسیِ مردم و به ویژه فرهنگ سیاسیِ فرمانروایان است. بنابراین هر نوع سامان دهیِ مطلوبِ اجتماع، برای رسیدن به «به زیستی» مستلزم شناختِ فرهنگ سیاسیِ متناسب و متناظر با سامان دهی و نظم سیاسیِ مطلوب و مورد نظر از طریق دسترسی به آبشخورهای اصلی آن است. بنابراین و به عنوان مثال برای عملیاتی کردن الگوی نظم سیاسیِ نبوی-علوی لازم است تا فرهنگ سیاسیِ مطلوبِ آنان نیز به عنوان عوامل ایجاد کننده و نگهدارنده ی آن نظم سیاسیِ مطلوب، مورد شناسایی قرار گرفته و در عمل نیز به کار گرفته شود. از این رو، موضوع این رساله عبارت است از: «فرهنگ سیاسیِ مطلوبِ نهج البلاغه». فرضیه ی اصلی این پژوهش نیز از این قرار است: مهمترین مؤلفه ی فرهنگ سیاسیِ مطلوبِ نهج البلاغه علی الخصوص در سطح فرمانروایان عبارتست از:«مصلحت عمومی».
با این حال مشاهده ی سیاست و حکومت در کشورهای اسلامی انسان را به این نتیجه می رساند که یکی از مسائل و آسیب های جدی سیاست و حکومت در اغلب کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما ایران؛ کم رنگ بودن و نقصانِ «فرهنگ سیاسیِ معطوف به مصلحت عمومی» به ویژه در سطح فرمانروایان آن کشورها می باشد. از این رو می توان گفت: که در جهان اسلام عملاً سیاست ورزی روی در محاق دارد.زیرا تصمیم گیریِ فرمانروایان نه بر پایه ی «مصلحت عمومی» به عنوان جان و جوهر سیاست بلکه بر پایه یِ مصالح جناحی، شخصی، حزبی، گروهی، عقیدتی، نژادی و در یک کلام «مصلحت خصوصی» می باشد. همین موضوع «مسأله»ی این پژوهش را تشکیل می دهد. به ویژه آن که بر پایه ی این واقعیت موجود در سطح «اسلام محقق»، برخی از اندیشه گران به این نتیجه رسیده اند که ریشه ی این مشکل یا «مسأله» یِ مهم در دین اسلام نهفته است. زیرا به نظر آنان این اسلام است که با تقسیم شهروندان به دوگانه ی «کافر» و «مؤمن» و دوگانه سازیهای مشابه، عملاً جایی را برای مدنیت و سیاست ورزی که خصلتی عام و فراگیر دارد باقی نگذاشته است. از این قرار مدعای این پژوهش آن است که صرف نظر از اسلام تاریخی یا محقق، به طور کلی فرهنگ اسلامی در حوزه ی سیاست و اخلاق از خصلتی «عام گرا» برخوردار بوده و جهان بینیِ اسلامی و سنت سیاسیِ آن نیز زمینه ها و شرایط لازم، برای پیدایش، نُضج و گسترشِ مفهوم «مصلحت عمومی» را به خوبی دارا است. برای اثبات این ادعا نویسنده با استفاده از روش ترکیبی سیره پژوهی، تحلیل متن و اجتهادی به کاوش در نهج البلاغه (به عنوان کتابی که تبلور اعلای اسلام در سطح حاکمیت است) و سایر متون اصیل اسلامی و اسناد صدر اسلام پرداخته و به این نتیجه رسیده است که فرهنگ سیاسیِ مطلوبِ نهج البلاغه آن هم در سطح فرمانروایان عبارت است از«فرهنگ سیاسیِ معطوف به مصلحت عمومی».
کلید واژه: فرهنگ سیاسی، مصلحت عمومی، عام گرایی سیاسی، عام گرایی اخلاقی، نهج البلاغه.
برای دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0